آرسامآرسام، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

آرسام عزیزم

روز کودک

شنبه 16 مهر روز کودک بود ولی ما با توجه به وقت کم و مشغله زیاد آرسام رو روز پنج شنبه بردیم بهار برای خرید کادو روز کودک . برای پسر عزیزم دو 3 دست لباس قشنگ خریدیم و اسباب بازی سرسره های ماشین های مسابقه خریدیم . خیلی خوشحال شد تا صبح خوابش نمی برد. همش می خواست بازی کنه . مامان جون منم چهارشنبه امده بود تهران و شب خونه خاله مهتاب و پرهام بودیم .و تا 3 صبح بیدار بودیم و صحبت می کردی. خیلی خوش گذشت. ارسام و پرهام همدیگرو دعوا می کردند که بخوایند بالاخره ساعت 11 خوابیدند و ما نشستیم تاصبح.شنبه بعداز ظهر خاله فاطمه اومد دنبال ما تا مارو برسونه کرج و من برم دکتر تا 10 شب دنبال دکتر می گشتیم و شب رفتیم خونه مامان شهناز . فردا یکشنبه بعد از ظهر اوم...
30 مهر 1390

عروسی

جمعه ٢٣ اردیبهشت ٩٠ عروسی نوه عمه هادی دعوت بودیم که ساعت ٧ راه افتادیم و رفتیم کرج چهار راه طالقانی خوش گذشت. اومدیم خونه ساعت ١٢ دارو خورد و خوابید و من بعد از تمیز کردن خونه رفتم خوابیدم. ...
24 ارديبهشت 1390

گل پسر مامان مریض شد

یکشنبه شب آرسام عزیزم سرفه های خروسکی بدی می کرد خیلی نگران و ناراحتش بودم تا صبح سرفه می کرد و من دوشنبه را مرخصی گرفتم تا به آرسام برسم. دوشنبه ١٩ اردیبهشت سال ٩٠ تصمیم گرفته بودم که من آرسام رو مهد نذارم و کرج برم و مامان شهناز زحمت نگهداری آرسام رو بکشه. ساعت ٩ صبح زنگ زدم بیمارستان لاله و گفت که وقت دکتر بیدارمغز پرشده باید بین مریض برم. وسایل آرسام رو جمع کردم و با آژانس رفتم بیمارستان. تا ساعت ١٢ نشستم آرسام خیلی خسته شده بود تو بغل مامانش از ١١ تا ١٢ خوابید. رفتیم مطب و آرسام رو قد و وزن کرد و با شوخی گفت پارتی بازی کردید این ماه رشد آرسام خیلی خوب بوده و دارو داد. آمپول آرسام رو تنهایی بردم زدم ولی تنهایی بچه رو دکتر بردن خیلی سخته....
24 ارديبهشت 1390