شب یلدا
امروز چهارشنبه 30 آذرماه سال 90 با بابای آرسام رفتیم دنبال پسر گلم مهد کودک ،کلی ذوق کرده بود آخه امروز توی مهدکودک جشن شب یلدا بود و کلی جشن و مهمانی و عکس و ... تو مهدکودک برگزار شده بود و موقع برگشت هم یک ساک قشنگ به همه بچه ها هدیه داه بودند. رفتیم ماه بانو و کلی خرید کردیم شب تولد مامان آرسامم هست. رفتیم خونه و خانواده شوشو زنگ زدند که می خوان بیان بالا مهمونی کلی کار خونه کردیم انار دون کردیم میوه های را شستیم و آجیل آماده کردیم و حاضرشدیم که مهمونا بیان خونمون . آرسام همش می گفت تبلد مامانه مبایکه مبایکه و همش بوس می کرد و می رقصید. شب خوبی بود و فرداش هم تعطیل بود و کلی خوش گذشت. ساعت 11 مهمونا رفتند و آرسام هم خوابید.